هـــــــــــــوا گرفتـــــــه بود
بـــــــــاران میباریــــــــــــــد
کــودکــــــــے آهستـــــــــه گـفت:
خــدا جـونم گــریـه نکـن درسـت میــشـه
گوش کن..
ببین صدای احساس لطیف شکسته ای را از زبان دیگران میشنوی؟
اگر شنیدی...نکند نشناسی صدای مرا...
سپرده ام به یتیم خانه هایشان..بلکه نمیرد....