و هیچـ کسـ نفهمید کهـ چهـ شدمـ...
نهـ ماهـ بودمـ، نهـ خورشید...
اما هیچـ دلیـ سراغـ مرا از آسمانـ تنهاییـ اشـ نگرفتـ
گوییـ ابرها هیچـ اند و فقط ابرند و باید ببارند...
و تنها باریدمـ...
خستهـ ام...
خستهـ از باریدنـ و تمامـ نشدنـ خستهـ از بودنـ و نبودنـ...
اما باید رفتـ آنکهـ رفتـ ،
رسید