نام من عشق است می شناسیدم؟ زخمی ام زخمی سرا پا می شناسیدم؟ با شما طی کرده ام راه درازی را خسته ام خسته می شناسیدم؟ این زمان گرچه ابری پوشانیده است رویم من همان خورشید تابانم می شناسیدم؟ این چنین بیگانه از من رو مگردانید در کف فرهاد تیشه من نهادم من من شکستم بیستون را من من همان مهربان سالهای دورم رفته ام از یادتان یا می شناسیدم؟ نام من عشق است می شناسیدم؟؟؟!
تشنگی کشت مرا جرعه ای آبم بدهید
تشنه ام وای اگر آب به دستم نرسد....
دست کم آب ندادید سرابم بدهید....
سالیانیست که این شهر به خود مست ندید
عقل ارزانیتان باد شرابم بدهید
درد عشق است که جز مرگ ندارد مرهم
چوبه ی دار مهیاست طنابم بدهید
خواب تا مرگ کسی گفت فقط یک نفس است
قسمتم مرگ نشد فرصت خوابم بدهید
گفته بودید که هر جرم عذابی دارد
عاشقی جرم بزرگیست عذابم بدهید