مداد رنگی هامشغول بودند به جز مداد سفید هیچ کس به او کار نمی دادهمه
می گفتند توبه هیچ دردی نمی خوری یک شب که مدادرنگی ها توی سیاهی
کاغذ گم شده بودندمدادسفید تاصبح کارکردماه کشید مهتاب کشید وآنقدرستاره
کشید که کوچک و کوچک تر شد صبح توی جعبه ی مدادرنگی جای خالی
او با هیچ رنگی پر نشد
یه روزتوزندگیم بودی همین جارو به روم بودی اما آرزوم نبودی فکر
می کردم ازآسمون بایدبیادیه روزی اون تا آرزوم بشه تموم یه اشتباهی
کردمودل توروشکستمونمی بخشم خودموحالاپشیمون شدمومی خوام تو
باشی پیشموحق داری نبخشی منوشرمندتم که ستاره داشتمو دنبال اون
می گشتموشاکی ازاین بودم که من ستاره ای ندارم ستاره بود تومشتمو
تکیه می دادبه پشتمواحساسشومیکشتمواحساستومی کشتم
همیشه ابرا گریه میکنن ولی همه عاشق ستاره ها میشن دل ابرا
پره یادت باشه چشمک ستاره ها ابرا رو از یاد نبره
تو میدونی که ستاره تو یه شب چه جایی داره تو شب های این دل
من توهمونی اون ستاره هردلی که یاری داره نازنین نگاهی داره اما
اسم تورو بردن واسه من یه یادگاره